|
|
|
|
|
یک شنبه 13 ارديبهشت 1394 ساعت 15:23 |
بازدید : 20770 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
چو بشناخت آهنگرى پيشه كرد
از آهنگرى ارّه و تيشه كرد
چو اين كرده شد چاره آب ساخت
ز دريايها رودها را بتاخت
بجوى و برود آبها راه كرد
بفرخندگى رنج كوتاه كرد
چراگاه مردم بدان بر فزود
پراگند پس تخم و كشت و درود
برنجيد پس هر كسى نان خويش
بورزيد و بشناخت سامان خويش
بدان ايزدى جاه و فرّ كيان
ز نخچير گور و گوزن ژيان
جدا كرد گاو و خر و گوسفند
بورز آوريد آنچه بد سودمند
ز پويندگان هر چه مويش نكوست
بكشت و بسرشان بر آهيخت پوست
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمورست كش موى گرم
برين گونه از چرم پويندگان
بپوشيد بالاى گويندگان
برنجيد و گسترد و خورد و سپرد
برفت و بجز نام نيكى نبرد
بسى رنج برد اندران روزگار
بافسون و انديشه بىشمار
چو پيش آمدش روزگار بهى
ازو مر درى ماند تخت مهى
زمانه ندادش زمانى درنگ
شد آن هوش هوشنگ با فرّ و سنگ
نپيوست خواهد جهان با تو مهر
نه نيز آشكارا نمايدت چهر
:: موضوعات مرتبط:
شاهنامه فردوسی ,
,
:: برچسبها:
فردوسی, اشعار فردوسی, شعر, اشعار شاهنامه, شاهنامه, اشعار شاهنامه فردوسی, شاهنامه صوتی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|